پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴ ساعت ۱۵:۵۳
ابطال بند 2 و جزء (ب) بند 5 و جزء (ح) بند 10 بخشنامه شماره 13530 مورخ 27/7/1384 سازمان امور مالياتي.مقررات مالیاتی بخش املاک
کد مطلب: 679
تاریخ: 13 مرداد 1387
کلاسه پرونده: 885/84
شماره دادنامه: 87/325
موضوع رأی: ابطال بند 2 و جزء (ب) بند 5 و جزء (ح) بند 10 بخشنامه شماره 13530 مورخ 27/7/1384 سازمان امور مالياتي.
شاکی: آقاي پرويز هيرمن پور.
مقدمه: شاکی به شرح دادخواست تقدیمی اعلام داشته است، سازمان امور مالیاتی بخشنامه شماره 13530 مورخ 27/7/1384 را در ارتباط با مقررات مالیاتی بخش املاک صادر و ابلاغ نموده است، به نظر میرسد در مواردی با عدول از مقررات و سوء استنباط از مواد مربوطه در واقع به وضع مقررات جدید مبادرت نمودهاند که این قسمتها از بخشنامه خلاف قانون بوده و به جهت تجاوز از حدود اختیارات سازمان مالیاتی در صدور بخشنامه، استدعای بررسی و صدور رأی به ابطال آن را دارد. موارد تجاوز از مقررات بخشنامه مذکور به شرح زیر است: اول: توضیحات بند 2 بخشنامه راجع به تبصره 2 ماده 54؛ به موجب ماده 19 قانون اصلاح موادی از قانون مالیاتهای مستقیم مصوب 27/11/1380 متن زیر به عنوان تبصره 2 به ماده 54 قانون مالیاتهای مستقیم الحاق شده است. «تبصره 2- از ابتدای سال 1382 مأخذ محاسبه درآمد مشمول مالیات اجاره املاک ارزش اجاری خواهد بود که توسط کمیسیون تقویم املاک موضوع ماده 64 این قانون برای محدوده شهرها و روستاها و بر اساس هر متر مربع تعیین خواهد شد.» با صدور بخشنامه مذکور تمامی سیاست ها و نظرات و مصالحی که موجب وضع تبصره 2 الحاقی به ماده 54 بوده است لغو و نسخ گردیده که ذیلاً اشاره میشود: الف- در بند 2 بخشنامه مورد اشاره آمده است: «طبق این تبصره از ابتدای سال 1382 ارزش اجاری املاک باید توسط کمیسیون تقویم املاک بر اساس هر متر مربع تعیین گردد. توجه داشته باشید که این تبصره صرفاً جنبه جایگزینی تبصره یک ماده 54 از ابتدای سال 1382 را داراست به این معنی که فقط در شرایطی میتوان ارزش تقویمی کمیسیون مزبور را ملاک عمل قرارداد...» ایرادات وارد بر این توضیحات آن است که: اولاً، این تبصره صرفاً جنبه جایگزینی تبصره یک ماده 54 را دارا نمیباشد، بلکه خود یک حکم مستقل در امر مالیات است و بنابه اصل قانونی بودن مالیات باید بدون کم و کاست طبق مصوب مجلس شورای اسلامی موردعمل و
اقدام قرار گیرد و حکم تبصره صریح است که از ابتدای سال 1382 مأخذ محاسبه درآمد مشمول مالیات اجاره املاک ارزش اجاری تعیین شده به وسیله کمیسیون تقویم املاک ماده 64 است. ب- در جزء (الف) بند 2 بخشنامه آمده است: «الف- با عنایت به متن ماده 54 اگر بعداً اسناد و مدارک مثبته به دست آید که معلوم شود اجاره ملک بیش از مبلغی است که مأخذ تشخیص مالیات قرار گرفته، مالیات مابه التفاوت طبق مقررات قانون قابل مطالبه خواهد بود» این نظر متأسفانه وضع مقرراتی است که نه در متن تبصره 2 الحاقی آمده و نه از هیچ یک از احکام دیگر قانون استنتاج میشود. بلکه در واقع یک حکم جدید و مازاد بر مقررات قانون است که از طریق بخشنامه مقرر شده است. ج- در جزء (ب) بند 2 بخشنامه آمده است: «چنانچه مؤدی نسبت به مال الاجاره تقویمی که مأخذ مطالبه مالیات قرار گرفته معترض باشد، اعتراض او قابل رسیدگی در مراجع ذیربط میباشد.» در خصوص این جزء از بخشنامه توضیح زیر ضروری است، نویسنده بخشنامه با ذکر مراجع ذیربط به کلی گویی پرداخته و روشن نکرده است که اعتراض به مال الاجاره تقویمی در کمیسیون تقویم املاک باید رسیدگی شود یا در مراجع حل اختلاف مالیاتی و با توجه به نص تبصره ارزش اجاری تعیین شده قابل اعتراض و تعدیل در مراجع حل اختلاف نیست. د- در جزء (د) بند 2 بخشنامه آمده است: «اگر موجر یا مستاجر مؤسسات و شرکتهای دولتی یا شهرداریها باشند قرارداد منعقده بابت اجاره ملک از لحاظ مالیاتی در حکم سند رسمی بوده و مال الاجاره مندرج در آن ملاک عمل خواهد بود.» معلوم نیست نویسنده بخشنامه از کجا فهمیده که قرارداد اجاره مؤسسات و شرکتهای دولتی در امر مالیات در حکم سند رسمی است. این مورد خود در واقع وضع ضابطه و مقررات جدید مازاد بر مقررات مواد 1286 لغایت 1293 قانون مدنی میباشد. دوم- توضیجات جزء (ب) بند 5 بخشنامه راجع به حق واگذاری؛ در جزء (ب) بند 5 بخشنامه چنین آمده است: «بر خلاف تصور برخی از ماموران مالیاتی منظور از (موقعیت تجاری) مذکور در تبصره 2 ماده 59 آن نیست که زمینهای واقع در منطقه تجاری در صورت انتقال مشمول مالیات حق واگذاری محل شود. لذا متذکر میگردد مادام که ملک به صورت زمین بوده و فعالیت تجاری و یا کسب و کاری در آن صورت نگیرد، در موارد انتقال قطعی مشمول مالیات حق واگذاری محل نخواهد بود» این نحو انشاء مقررات نتیجتاً به اجرای مواردی منجر میشود که نه درقانون تصریح شده و نه منظور و مصلحت قانونگذاردر
آن بوده است. سوم- توضیحات جزء (ح) بند 10 بخشنامه راجع به انتقال ملک توام با حق واگذاری؛ بند 10 بخشنامه راجع به تذکرات لازم راجع به اجرای حکم تبصره یک ماده 80 مرتبط با ماده 187 است ولی در جزء (ح) آن مقرراتی وضع نموده که مرتبط با حق واگذاری است. در خصوص این جزء از بخشنامه موارد زیر قابل امعان نظر است: 1- اصطلاح «ملک توأم با حق واگذاری» اصطلاحی غیر علمی است و هیچ جا بحثی از ملک توأم با حق واگذاری نشده الا در این بخشنامه اداری خلاف مالیاتی. 2- به نظر میرسد نویسنده بخشنامه در فهم مقررات ماده 59 قانون مالیاتهای مستقیم و تبصره 2 آن دچار سوء استنباط شده لذا موضوع را برای روشن شدن تشریح مینمایم. اولاً- تبصره 2 ماده 59 در مقام وضع مالیات برای حق واگذاری و یا موقعیت تجاری محل نیست، این تبصره منحصراً در مقام تعریف حق واگذاری است. ثانیاً- طبق ماده 59 قانون مالیاتهای مستقیم نقل و انتقال قطعی املاک به مأخذ ارزش معاملاتی و به نرخ 5 درصد مشمول مالیات میباشد. ثالثاً- ارزش معاملاتی خود تکلیف املاک را از لحاظ کاربردهای مختلف و با ارزش های متفاوت تعیین نموده است. دفتر حقوقی سازمان امور مالیاتی در پاسخ به شکایت مذکور طی نامه شماره 3837-212 ورخ 10/5/1385 مبادرت به ارسال تصویرنامه شماره 1606-201 مورخ 4/4/1385 رئیس شورای عالی مالیاتی نموده است، در این نامه آمده است، مبنای تعیین عوارض شهرداری بابت املاک شهری و نیز حق الثبت قابل وصول وسیله دفاتر اسناد رسمی از متعاملین همان ارزش معاملاتی میباشد، در نتیجه رویکرد دولت به ارزش معاملاتی همواره بر اساس جلوگیری از افزایش زیاد به لحاظ حمایت از اقشار آسیب پذیر و مبارزه با تورم در امر مسکن بوده و در نتیجه ارزش معاملاتی تعیین شده بابت املاک حدود یک دهم تا یک سیام ارزش واقعی است و ارزش اجاره بر مبنای همین نظر کمیسیون تقویم املاک به گونهای محاسبه میشود که مال الاجاره واقعی بدست آید. در جزء (ب) بند 5 بخشنامه به ماموران مالیاتی توجه داده شدهصرف وقوع زمین در محلهائی که موقعیت تجاری دارند، کافی برای تعلق مالیات حق واگذاری محل (سرقفلی) نیست و هیچگونه مغایرتی با مقررات مالیاتی و مباحث حقوق تجارت در زمینه سرقفلی ندارد. راجع به جزء(ح) بند 10 بخشنامه مذکور لازم به ذکر است که موضوع ارزش معاملاتی از ابتدای سال46 در قانون وجود داشته، با وجـود این از تمامی املاک دارای محل کسب و تجـارت موقع انتقال قطعی مـالیات حـق واگذاری محل اخـذ
گردیده است. اصولاً منشاء مـال غیر منقول عرصه یـا زمین است. اگر بنایی در زمین احداث شود، مال یا ملک متضمن اعیان نیز خواهد بود. حال اگر ملکی با این مشخصات محل کسب یا تجارت باشد، در کشور ایران حق نا مشهود دیگری در آن پدیدار میشود که اصطلاحاً به آن سرقفلی و احکام مالیاتی به آن «حق واگذاری محل» گفته میشود. بنابراین اگر در بخشنامه عبارت «ملک توأم با حق واگذاری محل» برای معرفی این گونه املاک بکار برده شوده واجد معضل خاصی نمیباشد و در بخشنامههای قبلی نیز عیناً به کار رفته است. هيأت عمومي ديوان عدالت اداري در تاريخ فوق با حضور رؤسا و مستشاران و دادرسان علیالبدل شعب دیوان تشكيل و پس از بحث و بـررسي و انجام مشاوره با اکثریت آراء بـه شرح آتي مبادرت بـه صدور رأي مينمايد.
رأي هيأت عمومي
الف- به موجب حکم مقرر در صدر ماده 54 قانون مالیاتهای مستقیم، مأخذ درآمد مشمول مالیات اجاره املاک، مال الاجارهای است که از روی سند رسمی تعیین میشود و در صورتی که اجاره نامه رسمی وجود نداشته باشد یا از تسلیم سند یا رونوشت آن خودداری گردد و یا موجر علاوه بر اجاره بها وجهی به عنوان ودیعه یا هر عنوان دیگر از مستاجر دریافت نموده باشد، میزان اجاره بها بر اساس املاک مشابه تعیین خواهد شد. و در تبصره 2 الحاقی به ماده مذکور نیز تصریح شده است که از ابتدای سال 1382 مأخذ محاسبه درآمد مشمول مالیات اجاره املاک، ارزش اجاری خواهد بود که توسط کمیسیون تقویم املاک موضوع ماده 64 قانون مزبور برای محدوده شهرها و روستاها و براساس مترمربع تعیین میشود. بنابراین بند 2 بخشنامه مورد اعتراض کهارزش تقویمی کمیسیون املاک را منحصراً در صورت عدم دسترسی به سند اجاره رسمی و نیز در موارد واگذاری ملک به صورت رهن تصرف ملاک عمل قرار داده است، مغایرتی با قانون ندارد. ب- در قسمتی از ماده 54 قانون مالیاتهای مستقیم ذکر شده است که چنانچه بعداً اسناد و مدارک مثبته به دست آید که معلوم شود اجاره ملک بیش از مبلغی است که مأخذ تشخیص درآمد مشمول مالیات قرار گرفته، مالیات مابه التفاوت طبق مقررات قانون مذکور قابل مطالبه میباشد. بنابراین جزء (الف) بند2 بخشنامه مورد اعتراض که مبین حکم قانونگذار است، مغایرتی باقانون ندارد.ج- نظربه اینکه مرجع رسیدگی به مطلق اختلافات مؤدی و وزارت امـور اقتصادی و دارائـی، هیأت حل اختلاف مالیاتی ذیصلاح است و مـراد از عبارت«مراجع ذیربط»
مندرج در جزء (ب) بند 2 بخشنامه مزبور هیأتهای مذکور میباشد، بنابراین مفاد جزء مذکور مخالف قانون نمیباشد. د- با عنایت به نظارت و کنترل بر اسناد و قراردادهای تنظیمی با ادارات دولتی توسط مقامات ذیصلاح و اینکه جزء (د) بند 2 بخشنامه در خصوص پذیرش اعتبار قراردادهای اجاره منعقده با مؤسسات و شرکتهای دولتی و یا شهرداریها به عنوان موجر یا مستاجر متضمن وضع قاعده آمره تضییع حقی نیست، بنابراین جزء مزبور هم مغایرتی با قانون ندارد. هـ- به موجب جزء (ح) بند 10 بخشنامه مورد اعتراض مقرر گردیده است در مواردی که ملک توام با حق واگذاری محل به طور قطعی انتقال مییابد، اگر طبق مدارک مستدل ارزش حق واگذاری محل به صورت منفک بین طرفین معامله مشخص گردیده و قرین واقعیت باشد، مالیات نقل و انتقال قطعی به مأخذ ارزش معاملاتی و مالیات حق واگذاری محل به مأخذ دریافتی طبق ماده 59 محاسبه و وصول و در صورتی که بهای «عرصه و اعیان» و حق واگذاری محل تفکیک نشده و ثمن معامله به طور یکجا بین طرفین معین شده باشد، واحدهای مالیاتی بایستی حسب شناختی که از محل و موقعیت ملک دارند، بهای ملک را با فرض مسکونی بودن برآورد نموده آنگاه چنانچه مبلغ دریافتی از خریدار بیش از مبلغ برآوردی مذکور باشد، مابه التفاوت را به عنوان حق واگذاری منظور و از آن مأخذ مالیات حق واگذاری محل را مطالبه کنند. در موارد معاوضه حق واگذاری دو محل نیز، بهای آنها به مأخذ زمان معامله تقویم و به ترتیب بهای هر یک مأخذ مالیات واگذارنده آن قرار خواهد گرفت. نظر به وجوه تمایز و افتراق بهای ملک با ارزش واگذاری سرقفلی آن در اماکن تجاری به عنوان دو حق منفک و مستقل از یکدیگر و تعلق مالیات به درآمد مربوط به هر مورد مفاد جزء (ح) بند 10 بخشنامه که بر اساس احکام قانونگذار تبیین گردیده است، مغایرتی با قانون ندارد. و- نظر به اینکه وقوع زمین ساده در منطقه تجاری فی حدذاته حق سرقفلی نیست و اطلاق واحد تجاری به زمین ساده فاقد بنای تجاری و فاقد فعالیت و کسب و کار تجاری موردی ندارد و طبعاً به نقل و انتقال زمین تجاری با اوصاف مزبور حق سرقفلی تعلق نمیگیرد بنابراین جزء (ب) بند 5 بخشنامه خلاف قانون نیست. نظر به مراتب فوقالذکر و عدم مغایرت موارد اعتراض شاکی نسبت به بخشنامه شماره 13530 مورخ 27/7/1384 سازمان امور مالیاتی موردی برای ابطال هیچ یک از شقوق مذکور در اجرای ماده 42 قانون دیوان وجود ندارد./
هيأت عمومي ديوان عدالت اداري
معاون قضائی دیوان عدالت اداری
مقدسیفرد